فندوق مامانفندوق مامان، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

فندوق مامان عاشقتممممممممممممم

همه زندگی من و بابایی

سلام عزیز دله مامان خوبی خوشگلم مامان دلش واست یه ذزه شده نبودی دیشب رفتیم خونه مامانی بابا همش حالتو پرسیدن اونا هم دلشون میخواد تو زود و سالم به دنیا بیایی خوشگلم جات راحته مامانی کاش زودی میتونستم بیام ببینمت نمیدونی که این باباییت هر روز منو تنها میزاره تا شب میره سره کار دیرم میاد  وقتی بهش میگم منو تنها نزاره میگه برای اینده تو میره سره کار راست میگه بابایی به خاطره تو و من خیلی کار میکنه وقتی به دنیا اومدی باید قدره این بابایی خوب و بدونی عزیزم افرین به این بابایی خوب که از حالا به فکره اینده نی نی نازشه افرین بابایی ...
7 آبان 1390

بدون عنوان

سلام عزیز دل مامان خوبی خوشگلم کجایی مامانی اصلا خبریت نیست یه تکونم نمیخوری چرا زودی بزرگ نمشی بپری بغل مامان مامان همش زود به زود دلش برات تنگ میشه یه وقتایی نگرانت میشم که نکنه رشد نکنی یا بخوای مامان و تنها بزاری بعدش یادم میفته که تو رو خدا بهم داده خدایی که خیلی بزرگه حتما خودشم مواظبه نی نی ناز من هست بعدش دلم اروم میگیره نی نی نازم کاش زودی میومدی بیرون پیش مامانی مامان خیلی تنهاست دلش می خواد تو پیشش باشی گله نازم خیلی دوست دارم هنوز با بابایی سره اسمت به توافق نرسیدیم یه بار میگه خودت بزار یه بار میگه حق اسم با پدره ولی اخرش من برنده میشم یه اسم ماه برات میزارم قربونت برم یه اتاقی واست درست کردم نمیدونی که بی...
4 آبان 1390